6
6
نوشته شده توسط :

 یه بار فرودگاه بودیم دیدیم یه دختر خوشکل و معصوم وایساده یه گوشه داره واکس میفروشه. دلمون سوخت با دوستم گفتیم بریم ازش بخریم و کمکی کرده باشیم . خلاصه رفتیم پیشش گفتیم "خانوم دونه چند؟" برگشت گفت "70000 تومن" ... گفتم "مگه این واکسو از چی ساختن خانوم؟"... چشتون روز بد نبینه یه لبخندی زد و گفت " آقا اینا خاویاره واکس نیست!

 
کافیه بنا بزاری یکی رو نبینی و باهاش رو به رو نشی،
تو یه کوچه خلوت تو کلکته هندوستان داری بستنی می خوری،
از رو به روت درمیاد والااااا دیدم که میگمااا D;
 
گمونم اسب سفید شاهزاده منو کشتن و باهاش سوسیس درست کردن :|
و گرنه امکــــــــــان نداشت اینقده دیر کنه کصافط =))))
 
آیا به راستــــی ‌زمان آن فرا نرسیده است که
به گرفتن عکسهایی که در آنها عینک آفتابی در منزل زده اید خاتمه بدهید ؟ :| :))))))
 
سلیقه م به خواهر همه ی فروشنده ها نزدیکه !
میرم هر مغازه ای دست رو هر چی میذارم میگه اتفاقا من واسه خواهر خودم اینو ورداشتم خیلی راضیه :| :)))))
 
من اگه متولد نیویورک بودم ...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
واااای نمی تونم ادامه بدم، یه دستمال به من بدین، مرسی=)))))



برای حمایت از ما و همچنین کسب درآمد کلیک کنید


:: بازدید از این مطلب : 319
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 26 بهمن 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: